معنی کوه مساجد سبعه
حل جدول
لغت نامه دهخدا
مساجد. [م َ ج ِ](ع اِ) ج ِ مَسجد. مسجدها. مزگتها. مزکتها. رجوع به مسجد شود: به جمله ٔ مملکت نامه ها رفت در معنی ترویحه های مساجد و عرض مجالس.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273). به جای بتکده ها مساجد بنا افتاد.(کلیله و دمنه). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت ومساجد بنیاد نهاد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 348). اهل آن بقعه را در ربقه ٔ اسلام کشید و مساجد و منابر ترتیب داد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288). || اعضای هفتگانه که در سجده بر زمین چسبد.(منتهی الارب). مواضع سجود از بدن انسان که عبارت است از پیشانی و بینی و دو دست و دو زانو و دو قدم.(اقرب الموارد).
- مساجد سبعه، آراب. اعضای سبعه که در نماز بر زمین ساید و آن پیشانی و دو کف دست و دو کنده ٔ زانو و دو نوک شست یا ابهام پای باشد.
سبعه
سبعه. [س َع َ] (اِخ) (بلوک...) ناحیه ٔ وسیعی است از گرمسیرات فارس میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز افتاده، درازی آن ازقریه ٔ پدمی از ناحیه ٔ فرگ تا رضوان ناحیه ٔ فین سی ودو فرسنگ پهنای آن از قریه ٔ فارغان تا قریه ٔ رو در ناحیه ٔ فین شانزده فرسنگ محدود است از جانب مشرق ببلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان و از شمال بناحیه ٔ سیرجان کرمان و نواحی نیریز و از سمت مغرب ببلوک داراب و نواحی لارستان. بلوک سبعه در اصل هفت بلوک بود و هر یک را ضابطی علیحده و نام آنها بر این وجه است: بلوک طارم، بلوک فارغان، بلوک فین هفت بلوک گله گاه و در اواخر سلطنت نادرشاه و اوائل دولت کریم خان زند طاب ثراه نصیرخان لاری این 7 بلوک را تصاحب نمود و همه را سبعه گفتند و ضمیمه ٔ لارستان گردید سپس بلوک ایسین و تازیان را از سبعه جدا کرده ضمیمه ٔ نواحی بندرعباس کردند و در عوض بلوک فرگ را که ضابط و کلانتری علیحده داشت ضمیمه ٔ شش بلوک باقی مانده گشته همه راباز سبعه گفتند و هر بلوک را ناحیه شمردند و هوای پنج ناحیه از سبعه گرمتر از داراب است و نخلستانهای خوب و بساتین مرغوب دارد. آبش از چشمه و رودخانه است، زراعت آن گندم، جو، شلتوک ذرت، پنبه، کنجد، نخود، ماش و لوبیاست. (فارسنامه ٔ ناصری). و دو ناحیه خشن آباد و فارغان از سردسیر است. فارس است. هوای آن در تابستان در نهایت اعتدال در زمستان بسیار سرد و این دو بلوک که نزدیک بدامنه ٔ کوه است از گرمسیر شمرده میشود. نخلستانی فراوان دارد و معیشت اهالی آن از مویز وغنچه ٔ گل سرخ دیمی است که هرساله هزاران خروار از کوهستان بعمل آورده حمل هندوستان کنند. و برف زمستان این دو ناحیه تا اواخر تابستان بماند و بگرمسیرات نزدیک میرسانند و چشمه های گوارا در این دو ناحیه باشد و حکومت بلوک سبعه از اواخر سلطنت نادرشاهی تا سال 1264 هَ. ق. که از صد سال میگذرد با سلسله ٔ خوانین لاری بوده و بعد از خرابی کار آنها در هر چند سال با حاکمی است و ضابطنشین همه ٔ نواحی سبعه را قصبه ٔ فرگ قرار داده اند. نزدیک بششصد درب خانه از خشت خام و گل وچوب دارد. عمارتهای ملوکانه در این قصبه و باغهای پردرخت و پرعمارت و آبشارها و حوضها از بناهای خوانین لاری در خارج فرگ بوده چندین سال است از حلیه ٔ آبادی افتاده بلکه ویرانه گشته است و چون هر ناحیه از سبعه را در قدیم قصبه ای بوده و اکنون همه از توابع فرگ شمردند پس لازم آمد که قصبه ٔ فرگ را بشیراز نسبت دهیم پس دهات هر ناحیه را به قصبه آن گوئیم قصبه ٔ فرگ درمیانه ٔ جنوب و مشرق شیراز بمسافت 55 فرسنگ از شیرازدور افتاده است. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار 2 ص 217).
سبعه ٔ معلقه
سبعه ٔ معلقه. [س َ ع َ/ ع ِ ی ِ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ / ق ِ] (اِخ) رجوع به سبعه ٔ معلقات و اصحاب معلقات سبعه و معلقه و معلقات شود.
محال سبعه
محال سبعه.[م َ ل ِ س َ ع َ] (اِخ) رجوع به محال هفتگانه و جغرافی غرب ایران ص 115 شود.
سبعه ٔ سیاره
سبعه ٔ سیاره. [س َ ع َ / ع ِ ی ِ س َی ْ یا رَ / رِ] (اِخ) هفت اختر. کواکب سبعه که عبارتند: قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل:
کواکب، مه و تیر و ناهید می دان
چو خورشید و بهرام و برجیس و کیوان.
(از یادداشت مؤلف).
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
مسجدها، نمازخانهها، مسگتها
فرهنگ فارسی آزاد
مَساجِد، مسجدها، ایضاً مواضع سجود از بدن انسان مثل پیشانی و بینی و دست ها و زانوها،
معادل ابجد
276